در حاشیه همایش
قسمت اول - وقتی وارد مجموعه انقلاب شدم وانتی را دیدم که تعدادی دسته گل بزرگ خیلی شیک همراه داره; فکر کردم این دسته گلها را برای جشن دیگری که همزمان با همایش زن و کوه برگزار شده; می برند ... وقتی یه سالن همایش رسیدم ساعت حدود 3 بعد از ظهر بود و هنوز ساعاتی به شروع برنامه مانده ... افراد زیادی آنجا بودند ... زنها و مردها ... به هر حال در کمال تعجب دیدم این دسته گلها مربوط به مراسم همایش زن و کوه می باشد و این زنها و مردها آمده بودند تا جانی به این همایش ببخشند.
قسمت اول - وقتی وارد مجموعه انقلاب شدم وانتی را دیدم که تعدادی دسته گل بزرگ خیلی شیک همراه داره; فکر کردم این دسته گلها را برای جشن دیگری که همزمان با همایش زن و کوه برگزار شده; می برند ... وقتی یه سالن همایش رسیدم ساعت حدود 3 بعد از ظهر بود و هنوز ساعاتی به شروع برنامه مانده ... افراد زیادی آنجا بودند ... زنها و مردها ... به هر حال در کمال تعجب دیدم این دسته گلها مربوط به مراسم همایش زن و کوه می باشد و این زنها و مردها آمده بودند تا جانی به این همایش ببخشند.
قسمت دوم - و این نخستین همایش ; با قدرت ; آغاز شد . اجرای خوب خانم ضابطیان حال و هوای دیگری به همایش داده بود، دوستان شهر های دیگر بخوبی درک کرده بودند که کجا می توانند حرفهایشان را بزنند و چه صمیمانه آن را بیان کردند ; هر چند زمان گله گذاری از وضعیتی که داریم تمام شده ومی بایست بدنبال راهکار مناسب برای تغییر شرایط بود ...می باید سنتهای دست و پا گیر را شکست و زنان ما نشان دادند که می توانند .... افرادی هم در این همایش بودند که جایگاهی در بین ما ندارند و همه ما می دانیم جایگاه آنها کجاست !!! ( آن کسانی که در گوشه های پرت همایش به لودگی و مسخره بازیهای کودکانه مشغول بودند.
قسمت سوم - و اما غلط های املائی ; که به نظر من چندان زیاد نبود ; متاسفانه ما وقتی با یک موضوعی مثل همایش ; جشنواره و یا یک برنامه بزرگ روبرو می شویم توقع داریم همه خواسته های ما برآورده شود ولی از یک موضوع مهم غاقل می شویم آنهم مسائل پشت صحنه ; ریشه کار و غیره است.
همایش زن و کوه شاید در بعضی قسمتها نتوانست توقع خیلی ها را بر آورده کند ولی باید به این نکته مهم توجه کنیم که ما در جامعه ایی زندگی می کنیم پر از محدودیت – کاستی – سنت گرائی بعضا افراطی ( سنت های دست و پا گیر ) با توجه به این عوامل نامشهود و فشار های موجود ; افراد برگزار کننده بارها و بارها مجبور بودند شکل کار را عوض کنند هر لحظه خبری می رسید. " نمیتوانید چنین کاری بکنید "
قسمت چهارم - در میزگرد که بدون نتیجه پایان گرفت حرفها زده نشد به چه دلیل؟ من فکر می کنم شاید .... سانسور
قسمت پنجم - خانم های فعال بخوبی معرفی نشدند !!! اینها کسانی هستند که ( بعضا بهمراه پسران کوه نورد) در بند یخچال و پل خواب و در مناطق مختلف سنگنوردی و کوهنوردی مورد ضرب و شتم قرار می گیرند ; ساعتها در پاسگاهها ی مختلف انتظامی می مانند و مورد سین جیم قرار می گیرند ; توبیخ می شوند ;تحقیر می شوند ... چرا؟
فقط بخاطر اینکه جوان هستند و می خواهند ورزش کنند میخواهند طعم آزادی را یچشند و در نهایت فکر کنند اینها از کارشان اخراج می شوند در اردوهای دولتی یا دوره های مختلف نمی توانند شرکت کنند ....به هر دلیل ; بخاطر نداشتن وسیله ; خط می خورند ; بخاطر غلط گیری ; بخاطر نداشتن!!! و سایر معضلات .... توقع ما این بود که این افراد که به نوعی تمام زندگیشان را گذاشته اند به شایستگی معرفی شوند ; اما گله ای نیست ; هر جوری که بخواهیم می شد درکشان کرد.
قسمت ششم - و اما گله اصلی که شاید اکثر کسانی که به این همایش آمدند متوجه اش شدند و شاید در نظر آنها بی انظباطی اعضاء برگزار کننده یود ( در رابطه با تغییرات بوجود آمده در زمان و مکان برگزاری همایش ) .... ولی خوبه به عرض همه دوستان برسانم که ... نخیر
باز هم باید تذکر بدهم که ما در جامعه ای زندگی می کنیم که برای آدمها ; زندگیشان و وقتشان ارزشی قائل نیستند . شهرداری تهران مکانی را برای برگزاری همایش اختصاص می دهد اما چند روز قبل از زمان موعود با یک دلیل نه چندان منطقی ( جلسه داریم ) مکان را می گیرد و حالا شما ببینید چه حجمی از کار اضافه بر دوش برگزار کننده می ماند همین اتفاق برای اردوگاه چمران هم افتاد ولی با دوندگی حل شد شما قضاوت کنید معضل در کجاست ... درد کجاست.
قسمت هفتم - من لیلا اسفندیاری نسبت به فیلم " تاریخچه فعالیت زنان کوه نورد " که در همایش به نمایش در آمد انتقاد دارم .!! چرا که فعالیت های مرا به شکلی کم رنگ و کم فروغ گزارش داده .... من با درگیریهای زیاد ; سنت شکنیها ; رد شدن ها ; در پاسگاه ماندن و تلاش و فشار های زیاد .... به این مرحله رسیده ام و دوست داشتم که بهتر از اینها معرفی شوم ولی وقتی تنها شدم و در آرامش به همه زوایا ی آنچه گذشت پرداختم ; دیدم .... من گم هستم و از این که در این جامعه زندگی می کنم ... متاسف شدم.
1 comment:
msalam khanoom esfandiyari,
ba tashkor az neveshtehatoon dar morede "hashiye hamayesh zan va kooh".
mikhastam khedmatetoon arz konam keh dar mored gomle akharetoon
" keh man gom hastam...." benazare man manhayimesle shoma dar jame ma ziyad hast fagat hamdigaro shayad nashnasim ya ertebat nadashteh bashim va khodar ro shokr keh az tarige internet, bashgah ya geyre mitoonim hamdigaro beshnasim va
ehsasatemoon ba ham sharik bashim va dar natigeh ba omid be khoda
va talash talash gateiyat mavane ro az sare rahemoon bardarim.
(zan ya mard) ancheh bashim keh khod mikhahim bashim ya hadafi ra donbal konim.
va in ra midanim keh man ha mitavannand ma shavand fagat ba omid, tavakol, talash talash talash....
fagat shartesh omid va talash peivastast.
ba omid be khodaye bozorg keh an rooz ra bebinim.
ba tashakor az vagtetoon
maryam akbari
Post a Comment